فال قهوه عصا

فال ابجد

فال قهوه عصا

۳ بازديد
در تمام این مدت مشخص بود که قدرت او به سرعت او را ترک می کند. او بیشتر و بیشتر تلو تلو خورد و در نهایت روی زانوهایش فرو رفت. او تلاش کرد تا دوباره بلند شود و متوجه شد که نمی تواند، اما هول کرد و روی زمین افتاد. در حالی که برمی‌گردد و هلن صورتش را می‌بیند، این منظره برای خودکنترلی دختر بیش از حد بود، و او صورتش را در دستانش عروس فرو کرد و به گریه‌های دیوانه‌وار در آمد.

دیوید در همین حین در آستانه در خمیده بود و نگاهش به زن دوخته شده بود. به نظر می‌رسید که او حتی متوجه طغیان هلن نشده بود، بنابراین تمام روحش در منظره دیگر گم شده بود. فی دید که تلاش های تشنجی غریبه ضعیف می شود و با گریه به جلو رفت و خود را روی زانوهایش در کنار او به جلو پرت کرد. “مریم، مریم!” او زنگ زد؛ اما او به او توجهی نکرد، او دستانش عصا را در هم گره کرد و تکانش داد.

و با التماسی به صورتش خیره شد. چشمانش به او خیره شده بود، اما با نگاهی خالی بود. و سپس ناگهان با فریاد وحشتناک برگشت – “خدای بزرگ، او در حال مرگ فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم عقرب است!” زن تلاشی ناگهانی ترسناک انجام داد تا خود را بلند کند.

تقلا می‌کرد و نفس نفس می‌زد. چون شکست خورد، به عقب فرو رفت و نفس نفس زدن به سختی دراز کشید. سپس لرزی بر او گذشت، و در حالی که دیوید هنوز خیره شده بود، صدای جغجغه‌ای خشن از گلویش بیرون آمد و چهره‌هایش ناگهان در شور وحشتناک آنها قرار گرفت. در یک لحظه دیگر همه چیز ساکن بود. و داوود صورت خود را در دستان خود فرو برد و عشقی بدون حتی ناله ای بر جسد فرو رفت.

پس از آن، برای یک دقیقه کامل صدایی در اتاق شنیده نشد. هق هق هلن متوقف شده بود، او به بالا نگاه کرده بود و به آن دو چهره خیره شده بود، تا اینکه در نهایت با شروع ناگهانی ترس از جا بلند شد و بی صدا به سمت آنها خزید. او یک بار به بدن زن نگاه کرد و سپس روی دیوید خم شد. در حالی که احساس می کرد قلبش هنوز می تپد، او را به آغوشش گرفت و با وحشت خرس زانو زد و ابتدا به چهره های سفید و شکنجه شده او و سپس به بدن روی زمین خیره شد. با این حال، در نهایت، او خودش را عصبی کرد، و او که می لرزید و خسته شده بود، با بار خود به پاهایش تلو تلو خورد.

در حالی که آن را محکم در آغوشش گرفته بود، قدم به قدم، آهسته و در سکوت از اتاق بیرون رفت. وقتی به سمت بعدی رفت، در را بست و در حالی که روی مبل فرو رفت، شکل شکسته دیوید را در کنارش بلند کرد و در آغوشش قفل کرد و ساکن بود. بنابراین او بدون هیچ صدایی یا حرکتی نشسته بود، قلبش از ترس و درد در درونش پاره شده بود، در تمام ساعات طولانی آن شب. هنگامی که سپیده دم سرد و سفید فرا رسید.

او هنوز او را به آغوشش فشار می داد، هق هق می کرد و آرام زمزمه می کرد زیرا چشمانم پادشاه، خداوند صبایوت را دیده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.» خدمتکار داوود صبح زود بیرون رفت تا از زنی غریبه به او بگوید که در دهکده از او خوفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استه بود.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.