پنجشنبه ۰۸ شهریور ۰۳ ۲۱:۲۱ ۴ بازديد
تا آن زمان برای او روشن بود که او خود را شاعر ماریانا کرده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است و محکوم به بدبختی فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
مادرش تمام امید خود را از دیدن او به عنوان اسقف از دست داده بود و آنها بر سر قضاوت مصالحه کرده بودند. اما اینجا در دانشگاه یک مدرسه حقوق وجود داشت، و او با دانشجویان ملاقات کرد و دید که این نیز نمی تواند چهارشنبه باشد. این «وکلا» به خاطر عشق به دانش به دنبال دانش نبودند – آنها در حال مطالعه حرفه ای بودند که به وسیله آن می توانستند در جهان قیام کنند.
آنها برای نبرد برای حقیقت و عدالت بیرون نمی رفتند – آنها در حیله گری خود را به کمال می رساندند تا بتوانند در اختلافات مالی کمک کنند. آنها هوش خود را تیز می کردند تا از آنها ابزار مفیدی برای باز کردن صندوقچه های گنج بسازند. و این نگرش به زندگی در شخصیت آنها نوشته شده بود. آنها به نظر ترسیس خدمه ای خشن و سربه فلک کشیده بودند و او با نفرت از چکمه آنها دور شد.
او راه تند خود را رفت. او در دانشگاه ماند تا اینکه خود فرانسه و ایتالیایی و همچنین آلمانی را آموخت و بهترین ادبیات را به آن زبان ها خوانده بود. و به همین ترتیب او بهترین موسیقی را می شنید و روز و شب پر از آن می رفت. در این زمان او قطعاً شیاطین خود را شکست داده بود و بر خود مسلط شده بود. و اگرچه هیچ کس چیزی در مورد آن حدس نمی زد، شگفتی جدیدی شیراز در درون او رخ می داد.
او از نظر معنوی باردار شده بود. نشانه های زیادی وجود داشت که ممکن بود با آن این حالت شناخته شود. او کاملاً تنها رفت و با کسی صحبت نکرد. او در خود فرو رفته بود و با چشمانش به جای خالی راه می رفت. هنگامی که مزاحم می شد وحشی بود و بی پروا از زمان خود محافظت می کرد. او آخرین تشریفات زندگی را رها کرده بود – او دیگر در هیچ سخنرانی شرکت نمی کرد.
یا دستبند به دست نمی زد، و در زمان صرف غذا صحبت نمی کرد. او در ساعات غیرممکن پیادهروی طولانی انجام میداد و به تپهای مرتفع که در آن طوفان میوزید، علاقه داشت. این چیزها یک سال بود که ادامه داشت. و شیر حالا کتابی که در ذهنش به بلوغ رسیده بود آماده تولد بود. منشأ خود را در خوانش تاریخ، و جبهه فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استبداد قدیمی در اشکال ظالمانه آن داشت.
ترسیس در آن زمان به خاطر چیزهای زیادی از مسیحیت متنفر شده بود، اما بیشتر از همه از آن متنفر بود زیرا فضیلت حرامزاده اطاعت را آموزش می داد. ترسیس از هیچ کس اطاعت نکرد – او زندگی خود را سپری کرد. و شور آتشینی که با آن زندگی می کرد به عنوان یک شخصیت در ذهنش شکل می گرفت. او در رویای قهرمانی بود که باید تجسم مقاومت باشد. ادعای پرشور حق انسان و سرپیچی انسان.
در روزهای وحشیگری در ایتالیا، روزهای مستبد و براوو بود. و قهرمان یک مینستر بود، یک موسیقی دان توانا که روحش آزاد بود. و در تالار مستبد آواز خواند و دختر مستبد را خوفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
این منکر نردبان آواز او ناچیز بود، اما به ارتفاع پنجره اش رسید. هر آیه ای که بسیار ضعیف بود، ریل ابریشمی بود، که روحش از آن پرواز کرد.» ترسیس کاملاً مست با کلمات سوزنده ای که خنیاگر بانو را به دست آورد، رفت و او را از تمسخر قراردادها و آن الوهیتی که در مورد شاهزاده خانم محافظت می کند، رها کرد.
مادرش تمام امید خود را از دیدن او به عنوان اسقف از دست داده بود و آنها بر سر قضاوت مصالحه کرده بودند. اما اینجا در دانشگاه یک مدرسه حقوق وجود داشت، و او با دانشجویان ملاقات کرد و دید که این نیز نمی تواند چهارشنبه باشد. این «وکلا» به خاطر عشق به دانش به دنبال دانش نبودند – آنها در حال مطالعه حرفه ای بودند که به وسیله آن می توانستند در جهان قیام کنند.
آنها برای نبرد برای حقیقت و عدالت بیرون نمی رفتند – آنها در حیله گری خود را به کمال می رساندند تا بتوانند در اختلافات مالی کمک کنند. آنها هوش خود را تیز می کردند تا از آنها ابزار مفیدی برای باز کردن صندوقچه های گنج بسازند. و این نگرش به زندگی در شخصیت آنها نوشته شده بود. آنها به نظر ترسیس خدمه ای خشن و سربه فلک کشیده بودند و او با نفرت از چکمه آنها دور شد.
او راه تند خود را رفت. او در دانشگاه ماند تا اینکه خود فرانسه و ایتالیایی و همچنین آلمانی را آموخت و بهترین ادبیات را به آن زبان ها خوانده بود. و به همین ترتیب او بهترین موسیقی را می شنید و روز و شب پر از آن می رفت. در این زمان او قطعاً شیاطین خود را شکست داده بود و بر خود مسلط شده بود. و اگرچه هیچ کس چیزی در مورد آن حدس نمی زد، شگفتی جدیدی شیراز در درون او رخ می داد.
او از نظر معنوی باردار شده بود. نشانه های زیادی وجود داشت که ممکن بود با آن این حالت شناخته شود. او کاملاً تنها رفت و با کسی صحبت نکرد. او در خود فرو رفته بود و با چشمانش به جای خالی راه می رفت. هنگامی که مزاحم می شد وحشی بود و بی پروا از زمان خود محافظت می کرد. او آخرین تشریفات زندگی را رها کرده بود – او دیگر در هیچ سخنرانی شرکت نمی کرد.
یا دستبند به دست نمی زد، و در زمان صرف غذا صحبت نمی کرد. او در ساعات غیرممکن پیادهروی طولانی انجام میداد و به تپهای مرتفع که در آن طوفان میوزید، علاقه داشت. این چیزها یک سال بود که ادامه داشت. و شیر حالا کتابی که در ذهنش به بلوغ رسیده بود آماده تولد بود. منشأ خود را در خوانش تاریخ، و جبهه فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استبداد قدیمی در اشکال ظالمانه آن داشت.
ترسیس در آن زمان به خاطر چیزهای زیادی از مسیحیت متنفر شده بود، اما بیشتر از همه از آن متنفر بود زیرا فضیلت حرامزاده اطاعت را آموزش می داد. ترسیس از هیچ کس اطاعت نکرد – او زندگی خود را سپری کرد. و شور آتشینی که با آن زندگی می کرد به عنوان یک شخصیت در ذهنش شکل می گرفت. او در رویای قهرمانی بود که باید تجسم مقاومت باشد. ادعای پرشور حق انسان و سرپیچی انسان.
در روزهای وحشیگری در ایتالیا، روزهای مستبد و براوو بود. و قهرمان یک مینستر بود، یک موسیقی دان توانا که روحش آزاد بود. و در تالار مستبد آواز خواند و دختر مستبد را خوفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
این منکر نردبان آواز او ناچیز بود، اما به ارتفاع پنجره اش رسید. هر آیه ای که بسیار ضعیف بود، ریل ابریشمی بود، که روحش از آن پرواز کرد.» ترسیس کاملاً مست با کلمات سوزنده ای که خنیاگر بانو را به دست آورد، رفت و او را از تمسخر قراردادها و آن الوهیتی که در مورد شاهزاده خانم محافظت می کند، رها کرد.
- ۰ ۰
- ۰ نظر