موتور ماشین دوباره به پرواز درآمد. با سرعت نرم، از میان تاریکی گرگ و میش خیابان پشتی می گذشت، در حالی که غوغای از هم گسیخته و مسافرتی از سگ های شکاری از میان جنگل نزدیک و نزدیکتر می شد. خودروی موتوری در صد متری لژ پشتی قرار داشت، زمانی که یک سگ سیاه و سفید طیفی با حاشیههای شناور پشمی کهنه و تکههای طاس وحشتناک در پشتش عشق از بوتههای رودودندرون بیرون آمد.
احتمالاً بیسمارک هرگز در زندگیاش به اندازه آن لحظه کوتاهی که از دامان معشوقهاش تکیه داده بود، در کمان هواپیمای پرنده Bollée، بهطور هیستریک پارس کرده بود در زندگیاش لذت نبرده بود. پیش از این هرگز تجربه وحشتناک تعقیب شدن توسط یک ماشین موتوری را تجربه نکرده بود. آن را به در باز از اقامتگاه. تعقیب کنندگان بیرون کشیده فردا شدند.
در پنجره ها لامپ های پارافینی وجود داشت، در باز با گل های همیشه سبز تزئین شده بود. از آن صداهای بلند و خنده دار و صدای تند یک کنسرتینا بیرون می آمد. خانم اسکندر، در حالی که تمام اعتقاداتش بر روی پایههایشان فرو ریخته بود، در در باز ایستاده بود و خیره میشد و نمیتوانست شهادت چشمانش را باور کند. آیا آن بارنت بی آلایش سر یک میز شلوغ نشسته بود، خانم؟ الکساندر- بهترین کاپوت و شنل مخملی، با یک لیوان پانچ بخارپز در دست، و بازوی ویلی فنسی دور کمرش؟
لیوان از لب های پاراگون فرو کار رفت، بازوی آقای فنیسی از کمرش افتاد. حلقه خادمان، قلع و قمع، و مردم روستا بیهوده سعی می کردند خود را پشت سر یکدیگر محو کنند.
“بارنت!” خانم الکساندر با صدای هولناکی گفت و حتی در آن لحظه با درد مضاعف زیبایی پر از تکه ای از کیک اسفنجی بارنت را در مشت کثیف یک قلع و قمع قدردانی کرد.
«خانم بارنت با وقار پاسخ داد پنجشنبه که با در نظر گرفتن کلاه و شنل، به شدت به قدرت شخصیت او اعتبار داشت.
در این هنگام دستی خانم اسکندر را از در به عقب کشید، زنی پابرهنه از کنار او وارد خانه شد، در را محکم به صورت او کوبید و خانم اسکندر خود را در وسط سگ های شکاری یافت.
آقای تیلور در حالی که در غروب دور او را محکم شلاق می زد، گفت: “ما برس را به شما می دهیم، خانم الکساندر.” بگیر!»
خانم فنیسی از پس انداز فراوان خود جریمه هایی پیشگویی را که به شوهرش به خاطر ساختن و فروش نوشیدنی در کلبه دروازه کرافرو بدون مجوز تحمیل شده بود پرداخت و اندکی بعد او را به آمریکا برد.
دوستان خانم الکساندر اظهار داشتند که از شنیدن این که او خانم فِنسی رنج دیده (خواهر ساکن فقید) و همراهش که به ندرت آسیب دیده بود، خوک پری را در اقامتگاه پشتی خود نصب کرده بود، اصلاً تعجب نمی کردند. دوشیزه فنیسی که کر و لال فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است، شاید یک کلبه داری نباشد.
- ۰ ۰
- ۰ نظر