فال پیشگویی عشق

۱۴ بازديد

شوهر، انگار گیج شده بود، سرش را با دستانش گرفت، همان طور که زن همین حالا کرده بود.

“عزیز من، بریتا دی، او دقیقاً شبیه آنا لیزای عمر ما قبل از شروع بیماری فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.”

آنها به من گفتند پارسال وقتی روبروی من ایستاده بود، آنا لیزا ما رفت چون این یکی جای او را می گرفت.

زن محکم و جدی به مرد نگاه کرد. او دست آنا لیزا را گرفت – سپس به آرامی، گویی در حال نوازش بود، بازویش را دور گردن دختر گرفت و او را به سمت حلقه خواهر و برادرهای کنار اجاق گاز برد.

هنگامی که مردان پس از شکرگزاری از خدا برای غذا، از سر عشق سفره بلند شدند، او برای بچه ها شیر و فرنی راه انداخت و، که اغلب به آنها نمی رسید، ساندویچ هایی روی نان چاودار مرغوب که در آن زمان بسیار ارزشمند بود، تهیه کرد.

سپس به سرعت و بی سر و صدا از آنها دور شد. بچه ها فهمیدند که باید از پسر بیمار مراقبت کنند.

نگران و دلهره دور میز نشستند. صحبت در مورد اینکه آنا لیزا ممکن فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق فرزند , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است سر جای خود بماند آنها را نگران کرد.

زن دوباره از اتاق کوچک داخل آشپزخانه که مرد بیمار در آن دراز کشیده بود بیرون آمد. با عجله از آشپزخانه گذشت و راهش را بیرون آورد.

آنا لیزا زمزمه کرد: “شاید الان مرده باشد.” “سپس آنها از خداوند عصبانی می شوند و می خواهند ما را بیرون کنند.”

ماگلنا مخالفت کرد: «نه. “تو دیدی که از چشماشون برق میزنن. احتمالا بهتره پاسور پسر و بعد خوشحال میشن و میخوان از خداوند تشکر کنن و بعد تو رو میبرن آنا لیزا.”

دوباره بچه ها ساکت و با حال و هوای سنگین نشستند.

ناگهان آنا لیزا سرش را روی دستانش که روی میز قلاب کرده بود خم کرد. او غرغر کرد – غرغر کرد، اما آنقدر آرام که هیچ کس نشنید. اما در شانه‌هایی که می‌لرزیدند و در حالت تسلیت‌ناپذیر با سر خود را نشان می‌داد.

خواهر و برادرها در سکوتی مضطرب ساندویچ های مجلل خود را می خوردند.

آنته در حالی که سعی می‌کرد دست‌هایش را کنار بکشد، گفت: “عزیزم مرگ آنا لیزا، عزیزم.” برای او آنقدر سنگین و غیرعادی بود که آنا لیزا، که همیشه آنقدر آرام و بی حرکت بود، حالا به طرز خطرناکی گریه می کرد.

آنا لیزا سرش را بالا گرفت و قرمز گریه کرد.

“نمی‌خواهم بدون تو باشم – اول بچه‌های کوچک که خیلی خطرناک برایشان سوگواری می‌کنم – و بعد همه شما.”

آنته به آرامی گفت: “بله، آنها برای ما هدایت خواهند شد.” “به همان اندازه که شما با بچه های کوچک اینجا و همه ما برای این موضوع بودید.”

آنا لیزا هق هق گفت: “و چه کسی گلسپیرا را می دوشید – و برای پسرها غذا می پزد و شما را می شست و مرتب نگه می دارد.” او با نگاهی نگران مادرانه به دو جوان روی میز نگاه کرد. “شما نمی خواهید خود را شانه کنید یا بشویید، اگر من از شما مراقبت نکنم.”

مانکه و پر اریک چشمان خود را پایین انداختند و احساس گناه کردند. هر چقدر هم که می‌خوفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استند مردان خوبی باشند، شانه کردن و شستن برایشان به طرز خطرناکی ناخوشایند به نظر می‌رسید.

این هم اصلاً راحت نبود که می‌توانستیم شب‌های شنبه پیراهن گرم را که به خوبی به بدن می‌چسبید، در بیاورم. و سپس برای بردن بازوها به بازوهای دیگری که می‌تواند به طرز وحشتناکی سرد و حتی مرطوب باشد، فشار بیاورید، پسرها فکر می‌کردند، وقتی در گوشه‌ای بود و برفک به آن نفوذ کرد، یا هوای طوفانی. فقط هرگز هیچ پیراهنی دقیقاً مناسب آنها نباشد.

پیراهن، و همچنین سایر لباس‌ها، همیشه برایشان غافلگیرکننده بود، – گاهی اوقات بزرگ بود، به طوری که لباس‌ها هم آویزان می‌شد و هم کشیده می‌شد، و گاهی اوقات کوچک و تنگ، به طوری که هنگام تعویض، دماغش به هم می‌خورد.

ساخته شده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.

آنا لیزا، او آنها را با آب و صابون به چشم‌ها و دور گردن و گوش‌ها می‌مالید و با لباس‌های کهنه خشک می‌کرد، که شسته شده بود، البته ژولیده نشده، و به سختی «به‌طوری که مثل پنجه‌های گرگ خراشیدند». پسربچه ها وقتی نشستند اقدامات متقابل.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.