سه شنبه ۱۳ شهریور ۰۳ ۱۸:۴۱ ۸ بازديد
و او مجبور شد به سخنان رایج در مورد زیبایی کشور مقابلش و در مورد آواز خواندنش در شب قبل گوش دهد و پاسخ دهد. او مجبور بود تا جایی که میتوانست هیجانش را خفه میکرد و تقریباً قبل از اینکه متوجه شود عمهاش آمده بود تا او را احضار کند تا برای رانندگی آماده شود. هلن امیدوار بود که در آن زمان لحظه ای سکوت داشته باشد. اما کاری کانگورو جز پوشیدن کلاه و دستکش وجود نداشت و خانم رابرتز همیشه با او بود.
با التماس گفت: هلن، در حالی که دختری را که در حال بررسی خود در شیشه بود، گفت: “امیدوارم همه چیزهایی را که به شما گفتم فراموش نکنید.” “کاش مرا در این مورد تنها می گذاشتی!” هلن با ماه عصبانیت گریه کرد. دیگری پاسخ داد: “اگر فقط می دانستی، دختر عزیزم، چقدر برای تو انجام داده ام، و چگونه برای این بار برنامه ریزی کرده ام و مشتاقانه منتظرش بودم، فکر نمی کنم اینطور به من جواب بدهی.
هلن فریاد زد: «اینطور نیست، عمه پولی، اما من خیلی گیج هستم و نمی دانم به چه فکر کنم.» من تمام تلاشم را میکنم تا به شما نشان دهم به چه فکر کنید. و شما احتمالاً نمیتوانید الان بیشتر از من کلید نگران باشید. هلن، اگر بخواهی، میتوانی در یک لحظه از شر همه این تردیدها و کشمکشها خلاص شوی. از خود بپرسید که آیا درست نیست. فقط باید خودت را به آغوش شادی بسپاری که تو را می خواند.
و هرگز به هیچ طریق دیگری از این موضوع خلاص نخواهی شد، در واقع نمی توانی! اگر باید این شانس را دور بریزید، خاطره آن در تمام عمر شما را ترک نخواهد کرد. بعد از اینکه فهمیدی خیلی دیر شده کوه هزار بار بیشتر از همیشه خودت را عذاب میدهی.» “اوه، عزیز، عزیز!” هلن نیمه هیستریک گریه کرد. “من نمی توانم این را تحمل کنم، خاله پولی. من هر کاری انجام می دهم، فقط مرا تنها بگذار! سرم برای شکافتن درد می کند و نمی دانم کجا هستم.
از سوی دیگر، با پشیمانی و پشیمانی ادامه داد: «و هرگز فرصت دیگری مانند آن نخواهی یافت، هلن». “زیرا اگر به این شیوه کاملاً جنون آمیز رفتار کنید و این فرصت را از دست بدهید، من به سادگی از انحراف شما ناامید خواهم شد.” دختر فریاد زد: “اما من نگفته ام که آن را از دست خواهم داد.” “اگر او را مجبور به صبر کنم، خاله پولی، او کمتر عاشق من نخواهد گوزن شد!” «آقای هریسون یکی دو روز دیگر به سینسیناتی برمیگشت.
دختر پاسخ داد: “اگر من بخواهم او می ماند.” نیازی به این همه نگرانی نیست. یکی فکر میکند دارم پیر شدهام.» “قدیمی!” دیگری خندید “تو امروز صبح آنقدر زیبا هستی هلن، که من خودم می توانم عاشقت شوم.” دختر را به سمت خود چرخاند که دید دستشویی او تمام شده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است. او گفت: “عزیز من فکری در دنیا ندارم، جز اینکه تو را اینقدر زیبا نگه دارم.” من از اینکه ببینم خودت را عذاب می دهی.
اینقدر خودت را رنگ پریده می کنی متنفرم. چرا نصیحت من را نمی پذیری و این همه نگرانی را کنار نمی گذاری و اجازه نمی دهی خوشحال باشی؟ این تمام چیزی فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که من از شما می خواهم، و این بسیار آسان فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است! چرا نمی خواهید شاد باشید؟ من دوست دارم لبخند تو را ببینم، هلن!» و هلن که از مبارزه خسته شده بود، سعی کرد او را ملزم کند و سپس به خودش خندید.
با التماس گفت: هلن، در حالی که دختری را که در حال بررسی خود در شیشه بود، گفت: “امیدوارم همه چیزهایی را که به شما گفتم فراموش نکنید.” “کاش مرا در این مورد تنها می گذاشتی!” هلن با ماه عصبانیت گریه کرد. دیگری پاسخ داد: “اگر فقط می دانستی، دختر عزیزم، چقدر برای تو انجام داده ام، و چگونه برای این بار برنامه ریزی کرده ام و مشتاقانه منتظرش بودم، فکر نمی کنم اینطور به من جواب بدهی.
هلن فریاد زد: «اینطور نیست، عمه پولی، اما من خیلی گیج هستم و نمی دانم به چه فکر کنم.» من تمام تلاشم را میکنم تا به شما نشان دهم به چه فکر کنید. و شما احتمالاً نمیتوانید الان بیشتر از من کلید نگران باشید. هلن، اگر بخواهی، میتوانی در یک لحظه از شر همه این تردیدها و کشمکشها خلاص شوی. از خود بپرسید که آیا درست نیست. فقط باید خودت را به آغوش شادی بسپاری که تو را می خواند.
و هرگز به هیچ طریق دیگری از این موضوع خلاص نخواهی شد، در واقع نمی توانی! اگر باید این شانس را دور بریزید، خاطره آن در تمام عمر شما را ترک نخواهد کرد. بعد از اینکه فهمیدی خیلی دیر شده کوه هزار بار بیشتر از همیشه خودت را عذاب میدهی.» “اوه، عزیز، عزیز!” هلن نیمه هیستریک گریه کرد. “من نمی توانم این را تحمل کنم، خاله پولی. من هر کاری انجام می دهم، فقط مرا تنها بگذار! سرم برای شکافتن درد می کند و نمی دانم کجا هستم.
از سوی دیگر، با پشیمانی و پشیمانی ادامه داد: «و هرگز فرصت دیگری مانند آن نخواهی یافت، هلن». “زیرا اگر به این شیوه کاملاً جنون آمیز رفتار کنید و این فرصت را از دست بدهید، من به سادگی از انحراف شما ناامید خواهم شد.” دختر فریاد زد: “اما من نگفته ام که آن را از دست خواهم داد.” “اگر او را مجبور به صبر کنم، خاله پولی، او کمتر عاشق من نخواهد گوزن شد!” «آقای هریسون یکی دو روز دیگر به سینسیناتی برمیگشت.
دختر پاسخ داد: “اگر من بخواهم او می ماند.” نیازی به این همه نگرانی نیست. یکی فکر میکند دارم پیر شدهام.» “قدیمی!” دیگری خندید “تو امروز صبح آنقدر زیبا هستی هلن، که من خودم می توانم عاشقت شوم.” دختر را به سمت خود چرخاند که دید دستشویی او تمام شده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است. او گفت: “عزیز من فکری در دنیا ندارم، جز اینکه تو را اینقدر زیبا نگه دارم.” من از اینکه ببینم خودت را عذاب می دهی.
اینقدر خودت را رنگ پریده می کنی متنفرم. چرا نصیحت من را نمی پذیری و این همه نگرانی را کنار نمی گذاری و اجازه نمی دهی خوشحال باشی؟ این تمام چیزی فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که من از شما می خواهم، و این بسیار آسان فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است! چرا نمی خواهید شاد باشید؟ من دوست دارم لبخند تو را ببینم، هلن!» و هلن که از مبارزه خسته شده بود، سعی کرد او را ملزم کند و سپس به خودش خندید.
- ۰ ۰
- ۰ نظر